نویسنده: محمد حسین اصفهانیان پنج شنبه 87/1/8 ساعت 3:23 عصر
ای کاش اهمیت در نگاه تو باشد ، نه در چیزی که به آن می نگری!
"آندره ژید" (کتاب مائده های زمینی)
***
روزی که یه دلتنگ رو ساختم، نمی دونستم چقدر دلتنگی یه آدم می تونه عمیق و ژرف باشه.روزی که این جا ساخته شد اولین روزی نبود که احساس می کردم دلتنگم.حتی امروز هم که می خوام تمومش کنم مطمعنا آخرین روز دلتنگیم نیست.
راستش من این جا رو با هدف دیگه ای شروع کردم.اولین قصدم شاد کردن قلب یه نفر دیگه بود.امروزهم به همون دلیل این جا رو به خاطره ها می سپارم.چون می دونم که ارزشش رو داره.شاید باید این کار رو خیلی وقت پیش می کردم.شاید هم اصلا این کاراز ابتدا ـ هرچند با نیت نیک ـ اما نادرست بوده...
یه دلتنگ هم بسته می شه و کم کم به فراموشی سپرده میشه.مثل خیلی چیز های دیگه.از این به بعد حتی دیگه اسمی از من تو کامنت هاتون هم نخواهید دید و یا تو پی ام ها.سعی می کنم بی سروصدا نوشته هاتون رو بخونم و بی سر و صدا هم برم.اما یادمون باشه دلتنگی های آدم ها هیچ وقت تموم نمی شند.حتی اگه بروز داده نشند.
سعی می کنم حس این پرنده رو داشته باشم.حس یه اسیر که از قفسی پریده.سبک بال و آزاد.شاید قبول کردن خیلی چیزها تو زندگی سخت باشه اما شیرینی و لذت بعدش به همه این ناراحتی ها بیرزه.
حرفهای ما هنوز ناتمام...
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که باخبر شوی
لحظه ی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
حرفهای زیادی برای گفتن داشتم هنوز اما شاید این جوری خیلی بهتره. ته دلم یه چیزی هست از جنس احساس که سرخه مثل عشق.اونه که بهم می گه این راه رو برم.منم بهش احترام می ذارم و می دونم که هیچ وقت بهم دروغ نمی گه.
از این به بعد این جا شاید همین جور بمونه یا این که شاید هم لونای عزیزم دلتنگی هاش رو بنویسه.شاید هم به یه دفترچه یادداشت ساده تبدیل شد.
دلم نمیاد بدون تشکر از همه کسانی که تو این مدت همراهم بودند، برم. خیلی هامثل یک دوست با من دردودل کردند و من رو شریک خوشی ها و بدیهایشان دونستند. دست دوستی تک تکتون رو می فشارم، بهترین و جاودانه ترین آرزوها را برایتان دارم و از این که این فرصت رو به من دادید تا خیلی چیزهایی را که چشمانم هرگز قادر به دیدنشان نبودند ببینم ؛ همیشه سپاسگزارخواهم بود.
سبز باشید و همیشگی
به قول دکتر شریعتی:
« پایان عبارتست از مرز نزدیکی به آنچه باید باشد و نیست»
پس :پایان